منابع سیستم های ارزشی 

رفتار و ارزش های فردی اصولاً در نخستین سالهای زندگی به وجود می آیند و از پدر و مادر و معلم و دوست و دیگران کسب می گردند. مازلو(1959) معتقد است که سیستم ارزشی انسانها به صورت تکاملی است و هماهنگ با مراحل رشد و بلوغ هرفرد ارتقاء می یابد.

انواع ارزش ها

گوردون آلپرت و همکارانش شش نوع ارزش را شناسایی کردند که عبارتند از:

نظری:

صاحبان این ارزش به مسئله کشف حقیقت (ازطریق روش منطقی) اهمیت زیادی میدهند.

اقتصادی:

دارندگان این ارزش بر مسئله مفید بودن فعالیت تأکید می کنند.

زیبایی:

دارنده این احساس به شکل و ظاهر و هماهنگی، ارزش زیادی می دهد.

اجتماعی:

کسی که چنین ارزشی دارد به عشق ورزیدن به مردم اهمیت می دهد.

سیاسی:

دارندگان این ارزش به مسئله کسب قدرت واعمال نفوذ توجه زیادی می کنند.

دینی:

صاحب این ارزش به وحدت و تجربه ودرک همه عالم خلقت توجه می کند.

 

از منظری دیگر نیز انواع ارزش ها به صورت زیر طبقه بندی شده اند:

ارزش های ذهنی:

ارزشهایی که در نظر ما با ارزش یکی هستند ولی برای دیگری ارزش محسوب نمی شوند.

 

ارزش های عینی:

مستقل از ذهن ما بوده و در عالم واقعی و عینی هستند بنابراین، در همه جا ارزش محسوب می شوند.

 

ارزش های رابطه ای:

این نوع ارزشها معطوف به رابطه بین ذهن درک کننده ارزش و شیء ارزشمند هستند. به عبارت دیگر ارزشهای رابطه ای توانمندی ذهنی افراد در درک ارزش اشیاء ارزشمند می باشد.

 

ارزشهای مشروط:

این ارزشها آسایش شخصی وخاطرات فردی هستند.

 

ارزشهای مطلق:

ارزشهایی هستند که پایه واساس فرهنگ و تمدن یک جامعه را تشکیل می دهند مثل ارزش ایثار، حقیقت جویی و علم و … .

 

نگرش ها

نگرش در فارسی به ایستار، طرز رفتار، طرز تفکر بر اساس مفروضات پیشین و مانند آنها ترجمه شده است.

در اصطلاح، تعاریف بسیاری در مدیریت و روان‌شناسی از نگرش شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

نگرش یا طرز تلقی عبارت از آمادگی برای واکنش ویژه نسبت به یک فرد، شیء، فکر یا وضعیت است.

نگرش‌ها، در زمینه‌سازى و شکل‌دهى به رفتارها، ایجاد انگیزش‌ها، ارضاى نیازها و جهت‌دهى به گرایش‌ها تأثیرى جدّى دارند. به همین دلیل، مطالعه آنها بخش عمده‌اى از روان‌شناسى اجتماعى را به خود اختصاص داده است و هیچ مفهوم مجرّدى نتوانسته است همچون مفهوم «نگرش»، موقعیت عمده‌اى در روان شناسى اجتماعى کسب کند.

اهمیت شناخت نگرش

در ذیل، به برخى کارکردها و آثار مترتب بر شناخت نگرش‌ها اشاره مى‌شود:

1ـ امکان پیش‌بینى رفتار

آگاهى از نگرش‌ها تا حد زیادى فرد را قادر به پیش بینى رفتارها مى‌سازد. البته روشن است که رفتارها از عوامل متعددى ناشى شده و شرایط و موقعیت‌هاى گوناگونى در شکل گیرى و تعدد آنها مؤثر است. اما همه این عوامل و شرایط، رفتار را در بسترهایى همساز با نگرش‌ها جهت مى‌دهند و با مرور زمان و استمرار عمل برخى از تعارضات بدوى نیز، که معمولا میان این دو واقع مى‌شود، جاى خود را به سازگارى و التیام مى‌دهند، اگرچه بعید نیست که در برخى افراد یا گروه‌ها بر اساس بعضى رفتارها و تحت شرایط و اوضاع و احوال خاص فرهنگى ـ اجتماعى، این تعارض میان رفتار و نگرش‌ آنها به صورت ریشه‌اى همواره باقى بماند. در حقیقت، امکان پیش بینى درست رفتار بر اساس نگرش، به میزان همسازى میان این دو بستگى دارد.

به عنوان مثال

در جایى که میان باورها (عناصر شناختى) و نگرشها (عناصر هیجانى) ناهمسازى وجود داشته باشد، از نگرش نمى‌توان به عنوان یک مبناى مطمئن در پیش‌بینى رفتار استفاده کرد. به اعتقاد برخى، بسیارى از عواملى که پیش‌بینى رفتار را از روى نگرش‌ها امکان‌پذیر مى‌سازند در یک چارچوب نظرى در هم بافته شده‌اند و پیش‌بینى تنها با درک آن مجموعه امکان‌پذیر خواهد بود.

قابل ذکر است که نگرش‌ها نیز همچون پاسخ‌هاى مربوط به محرّک‌هاى رفتارى باید ارضاء کننده باشند و به پاسخ‌هایى منجر شوند که به طور مستقیم، در شخص ایجاد خرسندى مى‌کنند..

البته رابینز معتقد است که اگرچه در گذشته چنین می‌پنداشتند که نگرش و رفتار رابطه عالی با هم دارند یعنی نگرش فرد تعیین کننده کارهایی است که انجام می‌دهد. اما در سالهای اخیر این رابطه که به اسم A-B نامیده می‌شود چنین بیان می‌کند که بین این دو رابطه‌ای وجود نداشته یا در صورت وجود بسیار کم اهمیت هست. چون فشارهای اجتماعی افراد را وادار می‌کند بگونه‌ای مغایر با نگرش خود رفتار کند.

2ـ شناخت شخصیت افراد

از جمله امورى که در توصیف و تشریح شخصیت فرد دخالت تام دارد نگرشها مى‌باشند. اهمیت نگرش‌ها، که خود ناشى از به کار بردن نظام ارزش‌هاى فرد هستند، اگر بیش‌تر از نظام ارزش‌هاى مولّد خود نباشد، دست کم، به اندازه آن در شناخت فرد مؤثر است.

3ـ نقش آن در تشخیص پیش داورى‌ها

نگرش‌ها به تدریج، نوعى تجلّى کلى غیر قابل فهمى در روش و سیاق زندگى اجتماعى ایجاد مى‌کنند و با کمک ارزش‌ها و هنجارهاى گروه خودى، به ارزیابى دیگران مى‌پردازند. از همین زمان است که بعضى از نگرش‌هاى پیچیده و مبهم و از نظر منطقى توجیه‌ناپذیر پدیدار مى‌شوند و منبع تغذیه پیش داورى‌هاى طبقاتى و گروهى مى‌گردند.

4ـ نقش آن در داورى‌هاى علمى

گولدنر تأثیر پیش فرض‌هاى ذهنى را (که در معناى کلى، نگرش را نیز شامل مى‌شوند) در قبول برخى نظریات علمى و ردّ نظریات دیگر این چنین ارزیابى مى‌کند: «نظریه‌اى که با پیش‌فرض‌هاى ذهنى بررسى کننده نزدیک باشد و جایى در تجربیات شخصى او داشته باشد از نظر روانى، آسان‌تر پذیرفته مى‌شود.

شناخت نگرش و کاربرد آن در مدیریت

برای درک رفتار فرد در سازمان و پیش‌بینی رفتار آن شناخت نگرش کارکنان بسیار مهم است. مدیران از آن جهت به نوع نگرش کارکنان توجه می‌کنندکه نگرش بر رفتار فرد اثر می‌گذارد.

برای مثال

کارگر یا کارمندی که از شغل خود راضی است کمتر غیبت می‌کند و میزان جابجایی او با کارمند ناراضی کمتر است؛ اگر فرض کنیم که مدیر بخواهد میزان غیبت را پایین بیاورد، به ویژه نمی‌خواهد کارگران پربازده و مولد، سازمان را ترک کنند، باید به گونه‌ای عمل کند که فرد نگرشی مثبت به شغل خود پیدا کند. مساله مهم این است که نگرش قابل کنترل است و مدیران می‌توانند کارکنان را به اموری مشغول کنند که به‌صورت ظاهر با نوع نگرش آنها سازگار است.

مدیریت برای طرزتلقی‌های کارکنان اهمیت قابل ملاحظه‌ای قائل است.

طرز تلقی‌های کارکنان با رفتارهایی که برای سازمان از حساسیت برخوردار هستند، در ارتباط است. به‌طور کلی کارکنان دارای مجموعه‌ای از طرزتلقی‌های باثبات و قابل شناسایی نسبت به محیط کار خود هستند که بعضی از آن‌ها عبارت‌اند از: پرداخت‌ها، شرایط محیط کار، شرح وظایف شغل و….

یک شخص می‌تواند هزاران نگرش داشته باشد، ولی در رفتار سازمانی بر تعداد محدودی از نگرش‌ها درباره شغل توجه میشود که عبارتند از: رضایت شغلی، کار را معرف خود دانستن (یعنی درجه یا میزانی که شخص کار یا شغل خود را می‌شناسد و به صورتی فعال در آن مشارکت دارد)، تعهد سازمانی (شاخصی است از وفاداری فرد نسبت به سازمان) .

 

تهیه و تنظیم:

جواد سرائی