قُلْ‌ سِيرُوا فِي‌ الْأَرْضِ‌ فَانْظُرُوا کَيْفَ‌ بَدَأَ الْخَلْقَ‌ ثُمَ‌ اللَّهُ‌ يُنْشِئُ‌ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَ‌ اللَّهَ‌ عَلَى‌ کُلِ‌ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ
بگو که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه خلق را ایجاد کرده (تا از مشاهده اسرار خلقت نخست بر شما به خوبی روشن شود که) سپس خدا نشأه آخرت را ایجاد خواهد کرد، همانا خدا بر هر چیز تواناست.

سال ها بود که قصد داشتم برای مدتی از تهران بروم، از طرفی بخاطر امورات کاری و برنامه هایی هم که دارم بتوانم دسترسی سریع هم داشته باشم، احساس می کردم چیزهایی ورای تهران وجود دارد که نفس زندگی و هدف زندگی من در آن نهفته است. من استاد توسعه فردی نیستم ولی علاقه وافری به این زمینه دارم و همیشه سعی کردم بخشی از مطالعاتم در این حوزه باشد. لذا با مباحثی مثل رویا پردازی، توجه به درون، توجه به خواسته، احساس خوب و البته و از همه مهمتر توکل آشنایی خیلی کمی دارم.

یک تجربه

بر اساس یک تجربه شخصی اگر بخواهم توضیح دهم به جرات می توانم بگم که رویا پردازی و تجسم آنچه که خواست شماست هرچه قوی تر باشد بهتر و زودتر اتفاق می افتد. تجسم خواسته هرچه که باشد، خوب یا بد اگر بصورت مداوم در وجود شما باشد اطمینان داشته باشید که در بعد مادی آن را لمس خواهید کرد.

بخاطر همین است که تاکید می شود در تمام امور حسن ظن داشته باشید و با انرژی خوب و حال خوب و حتی بصورت هیجانی خواسته های
خود را تجسم و تصور کنید.

خلاصه اینکه این موضوع برای من به عینه اتفاق افتاد و از جایی که حتی در مدار تصوراتم هم نبود اتفاقاتی رخ داد تا من در شهر و منطقه ای بسیار زیبا و با مردمانی وصف ناشدنی همنشین و همشهری شوم.
مردمانی که رفتار، منش زندگی و البته کسب و کارشان بسیار متفاوت با آن چیزی است که در سایر مناطق کشور دیده ام.

 

روش کسب و کار

در هر خرید و فروش برای هم آرزوی خیر و برکت بسیار می کنند. با لفظی بسیار محترمانه خواسته های خود را مطرح و با یکدیگر زندگی مسالمت آمیز و به دور از تنشی دارند. از همه زیباتر عاشقانه شهرشان و همشهریانشان را دوست دارند. در همین مدت کوتاه بارها این جمله را از میوه فروش تا راننده تاکسی و رئیس شعبه بانک شنیده ام که به محض اینکه متوجه شده اند من ساکن این شهر شده ام گفته اند: به شهر ما خوش آمدی! اینقدر اینجا خوب است که بعید می دانیم دوباره به تهران برگردی!!!
به قول خارجی ها و جوانترها: وواووو…

 

از تمام منش و رفتار و گفتار به این نتیجه می رسم که فرهنگ چه تاثیرات شگرفی دارد، تمام آنچه که ما در دوره های بازاریابی و فروش به حاضرین می گوئیم را حتی بیشتر دستفروشان این شهر بلندند و در وجودشان وجود دارد. با تمام وجود سعی می کنند بهترین کالا و خدمات را به مشتری ارائه کنند. بهترین کلمات را در جذب مخاطب در هر گروه سنی و با هر جنسیت و مقام و مرتبه ای که باشد به کار می برند. دایره لغات بکار رفته در کسب و کار بسیار زیبا و گسترده است و البته اعتقاد به روزی رسان یکتا و اینکه هر چه داریم از اوست.
اینان علی رغم تمام مشکلاتی که در تمام کشور وجود دارد، همچنان پا برجا و با انرژی پیش می روند، هر روزشان با تمام روزهای تهران متفاوت است. اینجا زندگی در جریان است و در تهران زیست…
اینجا خانواده مفهوم زیبایی دارد، زمان ارزش خاص خودش را در لحظه طلوع و غروب خورشید نشان می دهد.

خدمات پس از فروش

خدمات پس از فروش را از کفاش قدیمی یاد می گیری که اگر بعد از یکبار تعمیر کفشهایت ده مرتبه دیگر هم از آن ناحیه خراب شود دیگر مزدی دریافت نمی کند. جذب مشتری را از کارگر حمل و نقل ساده ای آموختم، زمانی که فهمید اهل این شهر نیستم و تازه منزل را به اینجا آورده ام، دنبالش در کوچه می دویدم که مزد زحمتش را بدهم و او اصرار داشت که شما میهمان ما هستید و دفعات دیگر مزد می گیرم.

خدای من اینجا کجاست؟ این ها چه نانی خورده اند که تا این اندازه مهربانند؟ گاهی فکر می کنی که دچار توهم شده ای یا حتی خطری تو را تهدید می کند! وگرنه چرا تا این حد مراعات تو را می کنند؟ بعد که بیشتر دقت می کنی می بینی اینجا انسان های زیبایی زندگی می کنند که همچنان پایبند به انسانیت و شرافت خویشند! اینجا مردمانی در بهشت زندگی می کنند که همچنان معنای کمک، همدلی، زیبایی و دوستی و طبیعت را می فهمند… اینجا اساتید مختلفی می بینی در حوزه های گوناگون، استاد فروشی را می بینی که از محل فروش سیب زمینی و تخم مرغ پخته شده به راحتی کسب روزی می کند و همیشه مشتریانش صف کشیده اند…

اینجا میلیاردهای خودساخته بسیاری را می بینی که هیچگاه با دارایی های خود سلفی نمی گیرند ولی دست خیرشان تا آنسوی آسمان بلند است.

واحد ارتباط با مشتری

کل این شهر واحد مدیریت ارتباط با مشتریان است که برای جذب مخاطبین خود بدون ذره ای خستگی در تلاشند!
اینجا حساب و کتاب دست حسابگر مطلق است که الحق و والانصاف همه به نظرش اعتقاد دارند و رعایت دستوراتش را می کنند.

زادگاه اساتید، شهر میلیاردرهای خودساخته واقعی کجاست؟

عجب جایی بود، عجب جاییست، نمی دانم آمده اید یا نه!؟ نمی دانم می توانید بامردمان زندگی کردن را درک کنید یا نه؟ نمی دانم اصلا تا بحال زندگی کردن را از نزدیک دیده اید یا فقط در کتاب های داستان خوانده اید؟ نمی دانم می توانید تصور کنید که می شود تمام ساکنین یک شهر استاد باشند یا نه؟

ولی در این گوشه از وطنمان شهری وجود دارد که خدا هست، زندگی هست و مردمان بی نظیری هستند که به غایت مهربانند و لحظه ای نخواهند گذاشت که در شهرشان احساس به غیر از خوبی و آرامش داشته باشید.

اینجا را ماکو می نامند، سرزمینی پر از خوبی، پر از آرامش، پر از مهر و مهربانی و اگر اهل کار و تلاش باشی،
پر از فرصت های بی نظیر…

 

به لطف پروردگارم این متن ادامه خواهد داشت، شاید بتوانم گوشه ای از مهربانی مردمان ماکو را جبران کنم…

 

جواد سرائی