هزینه واحد پایین تر

صادرات به ایجاد ظرفیت تولید بیکار(استفاده از ظرفیت های خالی تولید) کمک می کند. این امر معمولاً با استفاده کارآمدتر از کارخانه ، ماشین آلات و کارمندان موجود حاصل می شود.

از این گذشته ، به دلیل اینکه شما اکنون محصولات بیشتری را بدون افزایش هزینه های کل به همان میزان می فروشید ، این امر باعث می شود که هزینه های واحد شما کاهش یابد و این یک عملکرد کلی پربارتر می باشد.

هزینه های واحد پایین تر ، محصول را در بازار محلی و همچنین در بازارهای خارجی رقابتی تر می کند و می تواند به سودآوری کلی شرکت کمک کند.

اقتصاد مقیاس

صادرات راهی عالی برای بهره مندی از صرفه های اقتصادی مقیاس با محصولاتی است که دامنه “جهانی” تری دارند و دامنه پذیرش گسترده تری در سراسر جهان دارند.

این برخلاف محصولاتی است که باید برای هر بازار متناسب با خصوصیات آن تولید و عرضه شود ، که پرهزینه و وقت گیر است و نیاز به سرمایه گذاری بیشتری دارد.

هرچه محصول جدیدتر باشد ، دامنه گسترده تری از پذیرش در جهان ، به ویژه برای مشتریان جوان تر ، که اغلب از آن به عنوان “مصرف کننده جهانی” یاد می شود می یابد.

با افزایش تولید و فروش صادراتی ، می توانید به مقیاس اقتصادی برسید و هزینه ها را در حجم بیشتری از درآمد سرشکن نمائید.

شما هزینه های واحد متوسط را کاهش می دهید و سودآوری و رقابت پذیری کلی را افزایش می دهید.

صادرات طولانی مدت ممکن است یک شرکت را برای دستیابی به سطح اقتصادی تولید و امکانات تولیدی خود را توسعه دهد. (این مسئله نباید با افزایش توان ظرفیت موجود ، همانطور که در بالا گفته شد اشتباه گرفته شود.)

به حداقل رساندن تأثیر نوسانات فصلی در فروش

کشوری که در نیمکره جنوبی قرار دارد فصلی دارد که مخالف آن با نیمکره شمالی است.

برای شرکت هایی که کالاهای فصلی مانند تولید و توزیع میوه و یا تولید کننده لباس شنا یا لوسیون آفتابگردان را انجام می دهند ، با پایان فصل در یک نیمکره می توانند این کالاها را در نیمکره شمالی بفروشند ، تداوم این امر به دستیابی به الگوی فروش طولانی تر و پایدار کمک می کند و همچنین پتانسیل فروش این کالاها را درنقاط دیگر افزایش می دهد و به کاهش ریسک شرکت نیز کمک می کند.

بازارهای داخلی کوچک و یا اشباع شده

يک زمان خوب برای شروع صادرات زمانی است که بازار داخلی و محلی اشباع شده است و برای حمایت از تولیدات و خدمات یک شرکت خیلی کوچک می شود.

به عنوان مثال شرکت هایی که ماشین آلات صنعتی سنگین تولید می کنند و یا در توسعه کارخانه های بزرگ سرمایه گذاری کرده اند ، باید بتوانند به اندازه کافی کالاهای تولیدی خود را برای توجیه سرمایه گذاری انجام شده بفروشند و اطمینان حاصل کنند که قیمت واحد کالاها به روش قابل قبولی تعیین شده و پایین نگه داشته می شوند.

در بازارهای نسبتا کوچک، معمولاً مدت زیادی طول نمي كشد كه بازار محلی اشباع مي شود و فرصتهای محدود دیگری برای فروش ارائه می شود.

بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ برای توجیه وجود خود مجبور شده اند به بازارهای خارجی روی آورند. به عنوان مثال بیشتر تولید کنندگان وسایل نقلیه موتوری مانند Opel ، VW و BMW و يا تولید کنندگان کاغذ مانند Mondi و Sappi. و خانه های معدنکاری مانند آنگلو-آمریکایی و د بیرز. در مورد بنگاههای بین المللی مانند ولوو ، فیلیپس و روشه نیز همین موضوع صادق است.

تنها راه براي شركت هایی مانند اینها که بتوانند سرمایه گذاری خود را توجیه كنند فروش خارج از كشور است زیرا بازارهای محلی مربوط به آنها بسیار كوچك است.

 

هوشمندي در کنترل بازار داخلي و صادراتي

طبيعي است که رکود در بازار محلی به عنوان یک عامل محرک ورود شرکت ها به بازارهای صادراتی باشد که ممکن است فرصت های بیشتری را برای فروش ایجاد کند و اين مورد در صورت استمرار مي تواند يکي از مزاياي بازار صادراتي باشد .

در اين جا يک مساله قابل تامل و توجه خطر مهم براي فعالان اقتصادي يک کشور آن است که وقتي بازار داخلي بهبود مي يابد، شرکت ها مجددا به آن روي آورده و بازار صادراتي خود را رها مي کنند تا تمرکز خود را در بازار داخلي پر رونق نشان دهندو از سويي ديگر واردکنندگان خارج از کشور از این نوع صادر کننده سرخورده می شوند و غالباً همه شرکت های آن کشور را یکسان می بینند و حتی اگر جدی هم باشند ديگر تمايل چنداني به ادامه همکاري و خريد نخواهند داشت.

 

ادامه دارد…

جواد سرائی