همه کسانی که من را می شناسند، می دانند که به هیچ وجه سر رشته ای در سیاست ندارم، از وقتی خودم را شناختم کار کردم، درس خواندم، کار کردم، درس خواندم و همچنان نیز کار می کنم و درس و علاقه خودم را ادامه می دهم…

بازاریابی، فروش و توسعه کسب و کار عشق و علاقه من بوده و هست، همیشه دوست داشتم و دارم که تا جایی که می توانم کمک کنم تا یک کسب و کار رونقی بگیرد، جانی بگیرد، رشد کند و توسعه بیاید…

این هم از پدرم به ما رسیده است، خدا سایه ایشان را بر سر ما مستدام بدارد، از وقتی یاد دارم او هم یا کار می کرده یا درس می خوانده، تا جایی که من می دانم بیش از 600، 700 کلاس درس ساخته، هنرستان و ورزشگاه و … و برای هزاران نفر اشتغال ایجاد کرده است، همیشه دوست داشته که کشورش و مردمش در آسایش و رفاه باشند، الان نیز با بیش از 35 سال تلاش و تجربه و مجاهدت به کتاب و کتابخانه اش پناه آورده و همچنان می خواند و می نویسد و کار می کند و … خسته نمی شود.

گاهی می مانم از اینهمه ممارست در پیگیری اهدافش و شدت علاقه خواندن و یاد گرفتن…

به هر حال وقتی در سایه چتر چنین فرهنگی چشم باز می کنی، خواه نا خواه دلت برای مردمت، کشورت، آینده اش و سرزمینت می تپد، نمی توانی بگذاری و بگذری، نمی توانی بی اعتنا به آنچه می شنوی و می بینی فقط نظاره کنی…

در این نوشته، دست تمام آن دسته از کسانی که در همه مراحل تاریخ به پای بقیه سوخته اند را می بوسم و قبول دارم که همیشه این بخش اندک از جامعه تمام تلاش خود را نموده ولی افسوس…

این روزها حال کشورم خوب نیست، این روزها حال مردمان سرزمینم خوب نیست، حال دنیا خوب نیست. ویروسی آمده که شخم زده، همه چیز را، شخم زده ادعای با تجربه بودن بزرگترها را، با سواد بودن و به روز بودن جوان تر ها را و نمایان کرده داشته های مدعیان و نسل برند شده 70 و 80 را…

به قول عزیزی که می گفت تاریخ  جهان پس از این به دو بخش تقسیم می شود، دوران قبل از کرونا و دوران بعد از کرونا.

به شخصه همیشه تصورم این بود که نسل جوان تر فعلی که مدعیان بلامنازع سواد، فرهنگ، به روز بودن و … هستند بالاخره در یک جایی تاریخ این مرز و بوم را جابجا خواهند کرد ولی در این ایام و این روزها واقعا متحیر می شوم از اینهمه پافشاری ما، نسل های قبل از ما و نسل های بعد از ما در مقاومت با هر نوع تغییر، با هرنوع درک متقابل، با هر نوع علم و تکنولوژی…

این صفی که در عوارضی های این روزها می بینید همان صف نهضت خزینه است، همان صف مخالفان مدرسه رفتن دختران است، همان صف وبا و طاعون و … است. همان صفی است که قائم مقام فراهانی را در فین کاشان کشت، همان صفی است که گاهی لج می کند رای می دهد، گاه فاز روشن فکری بر می دارد و رای نمی دهد، گاهی می جنگد و گاهی …

مگر می شود از ابتدای تاریخ تا الان همه کسانی که بر این کشور حکومت کرده اند بد بوده باشند؟ مگر می شود کسانی که از جان خود برای این کشور گذشتند نیت خیر و صلاح نداشته باشند؟ همه که بد نبودند؟ همه که طاغوتی ، کافر و منافق نبودند و نیستند! پس چرا این کشور هیچگاه نباید روی خوشی و پیشرفت را تا سرحد کمال تجربه کند؟ حق ما نیست؟ نه نیست…

تا زمانی که این صف ها هستند، تا زمانی که فهم ما این است، تا زمانی که به شدت مقاومت می کنیم در برابر فهم ساده، حق ما نیست…

مدعیانی که در دنیای مجازی، پیشرفت، رفاه و تکنولوژی و دموکراسی را حق خود می دانند و فریاد می زنند و گزارشگر های خوب همه کانال های شیک و به خیال خودشان دلسوزشان هستند،  امروز در کنار ساحل، پلیس راه کندوان، عوارضی تهران – قم، ورودی شیراز و … سلفی موفقیت می گیرند که توانسته اند با استفاده از خرد خود از این سد و دژی که مانع عبور آن ها از مرزهای پوچ بوده است گذر کنند!

پس ثابت می شود همه کسانی که با خیال و نیت تغییر و پیشرفت آمدند بد نبودند، ما یک درخواست حلالیت به همه آنان بدهکاریم، باید از آنها بخواهیم اجداد ما، پدران ما، خود ما و آیندگان ما را نیز حلال کنند، ما باید بگوییم حسن، محمود، محمد،اکبر، علی، محمدعلی(و تا زمان اولین پیامبر ایران زمین) ما مقصریم… ما را ببخشید بخاطر این حجم از فشاری که به روح و روانتان آوردیم، این همه کج فهمی و با عرض پوزش … (حق مطالب را مودبانه نمی شود گفت):

الحق آنان که از بت پرستی دست بر داشتند و یکتا پرستی پیشه نمودند چه انسان های به روز، روشن فکر، اهل تغییر و درجه یکی بودند که تا این حد تغییر را قبول کرده و در راه جدید و تفکر جدید حتی از جان خود نیز گذشتند. خوشا به حال پیامبرشان، چون ما در این عصر و این شدت از دسترسی به علوم و امکان تحقیق و پژوهش تا این اندازه مخالفت می کنیم و بر سر عدم فهم خود مقاومت داریم!

بعد از کرونا دیگر مدعی و متقاضی هیچ چیزی نباشیم، سرمان را بالا نگیریم، چون ما جنایت کردیم همه چیز را نابود کردیم، ما عین نهنگ ها در این اقیانوس ویروسی خود کشی دسته جمعی کردیم…

شرم بر ما که اجازه ندادیم کودکانمان با افتخار از ما یاد کنند، شرم بر ما که آیندگان باقی مانده از این روزها، ما را با نهضت خزینه مقایسه خواهند کرد، شرم بر ما که در سال 2020، در عصر ارتباطات فرق ناقل و مبتلا را بعد از یک ماه توضیح دادن با رسم شکل و فیلم و عکس و … نمی فهمیم و با توکل بر عدم فهم خود راهی جاده و خیابان شدیم…

با هر میزانی که کشته بدهیم، با هر تعدادی که زنده بمانیم، ما نیز برای تاریخ این مرز و بوم کاری نکردیم جز نگارش برگ بد رنگی از مقاومتمان در برابر فهمیدن….

جواد سرائی

1398/1/2