زنجیره تأمین
زنجیره تامین، زنجیرهای است که کلیه فعالیتها و فرآیندهای مرتبط با جریان کالا(خدمات) و تبدیل مواد(خدمات) از مرحله ماده اولیه (خدمت اولیه) تا مرحله تحویل نهایی به مصرفکنندگان را در برمیگیرد. در زنجیره تأمین علاوه بر جریان کالا(خدمت) دو جریان اطلاعات و جریان مالی و اعتباری هم حضور دارد.
بهطورکلی تمامی واحدهایی که در رفع نیاز مشتری دخیل باشند عضو زنجیره تأمین هستند همچنین واحدهای خدمت دهنده به این واحدها از قبیل واحدهای برنامهریزی و مهندسی، واحد طراحی، واحد بازاریابی و … نیز اعضای زنجیره تأمین هستند.
افزایش رقابت و پیچیدگی در فرآیندهای کسب وکار باعث شده است سازمانها برای رقابت بهتر و دستیابی به بهبود در عملکردشان به افزایش همکاری با سایر سازمانها و شرکتها تمایل پیدا کنند. از طرفی از این طریق بسیاری از فرآیندها برونسپاری شده و هر شرکت و سازمان متمرکز بر حوزه تخصصی خود عمل میکند.
برای مثال
یک تولیدکننده شیر بهجای احداث دامداری و ورود به این عرصه، به همکاری با دامداران برای تأمین شیر موردنیاز خود میپردازد. هرچند برخی از سازمانهای قدرتمند با احداث شرکتهای مجزا با پذیرش این چالش مزیت رقابتی ویژهای برای خود ایجاد میکنند.
برونسپاری و همکاری با سایر سازمانها تا حد زیادی فرآیندهای کنترلی را دشوار میکند ولی این مسئله به این معنا نیست که سازمانها باید بهصورت مجزا عمل کرده و هیچ همکاری و کنترلی صورت نگیرد. همانطور که اشاره شد تمام این سازمانها بهطور مشترک در یک زنجیره تأمین قرار دارند. مفهوم مدیریت زنجیره تأمین به مدیریت روابط و فرآیندهای این سازمانها برای رسیدن به بهبود مشترک و مزیت رقابتی اشاره دارد.
مدیریت زنجیره تأمین به یکپارچهسازی کلیه فرآیندها و فعالیتهای موجود در زنجیره تأمین از طریق بهبود روابط و اجرای فرآیندهای سازمانها بهمنظور دستیابی به مزیتهای رقابتی اشاره دارد.
عارضهیابی مجموعهای از فرآیندها است که به مفهوم عامی اشاره میکند و آن چیزی نیست جز شناسایی و کشف معضلات و عارضههای سازمان در بخشهای مختلف بهمنظور رفع و توسعه ظرفیتهای سازمان.
سازمانها درگذر زمان با تأثیر گرفتن از تصمیمات مختلف و تغییرات محیطی درگیر مشکلات متعددی میشوند که برخی از این مشکلات در توسعه و رشد سازمان اثرگذار هستند.
اغلب مشکلات و عارضههای سازمانی بهصورت پنهان در سازمان باقیمانده و غالب آن ها بهصورت محدودیت عمل میکنند. در واقع این مشکلات محدودیت نیستند ولی چون رفع نشدهاند بهصورت محدودیت عمل کرده و فرآیندهای سازمان را با اختلال همراه میکنند.
حرکت سازمان به سمت بهبود و توسعه زمانی بهطور صحیح و اثربخش انجام میگردد که عارضههای سازمانی، دلایل آنها و اولویت دلایل بهدرستی شناسایی و مشخص گردند. از طرفی شناسایی نقاط ضعف یک سازمان زمانی میتواند برای سازمان اثربخش باشد که باعث شناسایی نقاط بهبود بالقوه گردد.
پس از بررسی و شناسایی عارضهها و نقاط ضعف سازمان، بهبودهای بالقوه شناسایی میشوند پسازاین مرحله و با اولویتبندی، پروژههای بهبود برای بهبود در عملکردها و قابلیتهای سازمان تعریف میگردد.
دیدگاه خود را بنویسید