مشکل فروشندگان و محصولات کم کیفیت در بازار آنلاین نیز مربوط به هزینه پایین ورود در این بازارها است.

 

همانطور که چن و ژانگ (2018a ، 2018b) در الگویی از بازارهای جستجو با هر دو روش مشخص شده عمودی و افقی نشان می دهند:

با کاهش هزینه ورودکیفیت متوسط فروشندگان در بازار جستجو نیز پایین می آید.

 

آنها دو مورد متضاد از افزایش میزان ورود به بازار را شناسایی می کنند:

این امر باعث افزایش متوسط قیمت در بازار می شود و بر رفاه تأثیر می گذارد ؛ اما همچنین باعث کاهش انواع محصول در بازار می شود و از گزینه های جستجوی مصرف کنندگان می کاهد.

چن و ژانگ بیان می دارند که ، در شرایط قابل قبول ، هنگامی که هزینه ورود کم باشد ، کیفیت، قدرت می گیرد ، درحالی که مازاد مصرف کننده و رفاه اجتماعی هر دو در ابتدا با هزینه جستجو بالا می روند ، حتی اگر در نهایت سقوط کنند.

این امر حاکی از آن است که در اقتصاد دیجیتال ، که در آن منع ورود برای بسیاری از بازارها بسیار پایین است ، مقرراتی که محدودیت ورود را اعمال می کنند می توانند عملکرد بازار را بهبود بخشند.

افزایش هزینه های ورود ، به صورت هزینه صدور مجوز ، صدور گواهینامه یا استاندارد کیفیت می تواند کیفیت محصول را بالا ببرد و هم مصرف کننده و هم رفاه کل را ارتقا دهد.

3. نوآوری و محافظت از IP

با گسترش بازاردیجیتالی ، دامنه محصول جدید می تواند به مصرف کنندگان بیشتری برسد و تقاضای بالاتری داشته باشد که به طور بالقوه ارزش نوآوری را افزایش می دهد و یک دلیل احتمالی برای تسریع آشکار نوآوری های جهانی در سال های اخیر است ، که توسط تعداد برنامه های ثبت اختراع شده اندازه گیری شده است.

در سال 2017 ، مبتکران و نوآوران در سراسر جهان 3.17 میلیون برنامه ثبت اختراع را هدایت کردند (43٪ از آنها از چین) ، که هشت سال متوالی رشد را نمایش داده است.

در سال 2017 تعداد 13.72 میلیون اختراع ثبت شده در سراسر جهان وجود داشته است که از این تعداد حدود 2.98 میلیون در ایالات متحده ، 2.1 میلیون در چین و 2 میلیون در ژاپن (WIPO ، 2019) قابل اجرا هستند.

محصولات دیجیتالی اغلب هزینه تولید مجدد کمی دارند ، حتی اگر به سرمایه گذاری قابل توجهی در ابتدای امر نیاز داشته باشند. این نشان می دهد که حقوق مالکیت معنوی (IPR) می تواند برای ارتقاء نوآوری در اقتصاد دیجیتال بسیار مهم باشد.

 

بنابراین مسئله اصلی در مورد اقتصاد نوآوری در اقتصاد دیجیتال مربوط به چگونگی حمایت از حقوق IP است ، به ویژه چگونگی طراحی سیاست های بهینه ثبت اختراع در هنگام نوآوری ها در طبیعت تجمعی ، و نوآوری های فعلی بر پایه موارد گذشته.

چن و همکاران (2018) بررسی می کنند که چگونه سیاست ثبت اختراع ، به طور خاص استانداردهای ثبت اختراع ، می تواند میزان و جهت نوآوری تجمعی را در صنعت اثرگذار کند که در آن شرکت ها می توانند تحقیق و توسعه را از چندین جهت انجام دهند.

آنها موقعیتی را در نظر می گیرند که دو جهت تحقیق ، A و B برای دنباله ای از نوآوری ها (یا محصولات جدید) که به مرور زمان کیفیت محصولات بالاتری را ارائه می دهند وجود دارد .

نوآوری در جهت B باعث افزایش کیفیت در اندازه های تصادفی از پایین تا بالا می شود ، در حالی که یک نوآوری در جهت A باعث افزایش کیفیت خاص تر با اندازه متوسط می شود. آنها طیف وسیعی از استانداردهای ثبت اختراع (S) را در نظر می گیرند که تحت آن نوآوری ها در جهت A همیشه قابل ثبت هستند در حالی که یک نوآوری در جهت B تنها در صورتی که بهبود کیفیت تحقق یافته آن به اندازه کافی بزرگ باش قابل ثبت اختراع است. بنابراین ، A جهت تحقیق و توسعه ایمن و B جهت خطرناک و پرریسک است.

اگر نوآوری یک فعالیت یک زمانه و یکباره است که با معرفی موفق یک محصول جدید به پایان می رسد ، افزایش (حاشیه ای) در سطح حق ثبت اختراع ، تحقیق و توسعه را در جهت پرخطر و پرریسک قرار میدهد و از این رو کسب حق ثبت اختراع سخت تر می شود.

علاوه بر این ، تغییر در مشوق های تحقیق و توسعه در دو جهت با یکدیگر در تعامل خواهند بود. به طور خاص ، افزایش تحقیق و توسعه از یک جهت باعث کشف زودهنگام نوآوری بعدی می شود ، که این امر سود را از وظیفه کم می کند و در نتیجه انگیزه تحقیق و توسعه را در جهت دیگر کاهش می دهد. برعکس ، کاهش تحقیق و توسعه از یک جهت اثرات متفاوتی دارد.

همانطور که چن ، پان و ژانگ بیان می کنند ، این تعویض استراتژیک پویا بین دو جهت ، به همراه ویژگی طولانی شدن فعالیت ، منجر به پیامدهای جدید استانداردهای ثبت اختراع در نوآوری می شود. به طور خاص ، با افزایش استانداردهای ثبت اختراع ، نرخ نوآوری در صنعت در ابتدا بالا می رود و سرانجام کاهش می یابد و در برخی از سطوح متوسط به حداکثر خود می رسد. شدت تحقیق و توسعه در جهت پرخطر نیز یک الگوی مشابه را نشان می دهد.

علاوه بر این ، تحقیق و توسعه صنعت نسبت به (در مقابل) جهت ریسک پذیری تحت استانداردهای ثبت اختراع پایین تر (بالاتر) ، مغرضانه است.

ماهیت تجمعی نوآوری موضوعات جدیدی را برای جنبه دیگری از سیاست بهینه ثبت اختراع مطرح می کند: نحوه اعمال مجازاتهای مالی (“خسارت”) برای نقض حق ثبت اختراع. طراحی خسارات نقض حق ثبت اختراع به ویژه در حضور نوآوری تجمعی (یا متوالی) ، ظریف و ملایم است. در حالی که قوانین سختگیرانه خسارات نقض می تواند نوآوران اولیه را تشویق کند ، ممکن است موجب دلسردی آنها از نوآوری های بعدی شود، به ویژه هنگامی که در مورد عدم وجود نوآوری های بعدی از حق ثبت اختراع قبلی تردید داشته باشد.

چن و ساپینگتون (2018) مدلی را ارائه می دهند که در آن نوآوری به دلیل تغییر تصادفی در هزینه های مورد نیاز برای نوآوری ها ، قطعی و معتبر نیست. حفاظت از ثبت اختراع نیز در مدل آنها نامشخص است.

سالانه صدها هزار حق انحصار ارائه می شود و توضیحات ثبت اختراع می تواند مبهم و ناقص باشد.

بنابراین ، در عمل ، غالباً مشخص است كه آیا یک نوآوری، حق ثبت اختراع را نقض می كند یا خیر. آنها از پارامتر λ∈(0,1] برای نشان دادن احتمال اینکه حق ثبت اختراع یک مبتکر اولیه ، شرکت اول ، توسط محصول متمایز یک مبتکر پیرو و دنبال کننده ، شرکت 2 ، مورد تخلف و تجاوز قرار میگیرد یا خیر ، بهره می برند.

مقدار λ را می توان به عنوان یک مقیاس قدرت حفاظت از ثبت اختراع (به عنوان مثال ، چوی ، 1998 و فارل و شاپیرو ، 2008) درنظرگرفت. قانون LP به نقض کننده و متجاوز نیاز دارد تا صاحب حق ثبت اختراع را برای كاهش سایر موارد متعاقب آن به دلیل نقض ، جبران كند ، در حالی كه قانون UE به نقض كننده نیاز دارد تا نتیجه تحقق یافته خود را به دارنده حق ثبت اختراع تحویل دهد (به عنوان مثال ، چوی ، 2009). چن و ساپینگتون قواعد آسیب را که ترکیبی خطی از LP و UE است ، در نظر می گیرند که همراه با یک انتقال کلی بین نوآوران است.

طبق یک قانون خطی ، اگر مشخص شود که شرکت دوم حق ثبت اختراع شرکت اول را نقض کرده است ، شرکت دوم باید به شرکت اول خسارت بپردازد که دارای سه جزء است: مبلغ پرداختی پولی (m) ، کسری (d1) از مبلغی که توسط آن عملکرد ، سود شرکت اول کاهش می یابد ، و کسری (d2) از سود شرکت دوم . بنابراین ، قوانین خطی قانون LP و قانون UE ، از جمله موارد قبلی (با d1 = 1 و m = d2 = 0) و دومی (با d2 = 1 و m = d1 = 0) به عنوان موارد خاص جمع بندی می شوند.

علی رغم سادگی ، چن و ساپینگتون نشان می دهند که یک قانون خطی بهینه طراحی شده ، بالاترین رفاه را در بین کلیه قوانین متعادل خسارت نشان می دهند (که در آن کلیه پرداخت ها برای صنعت داخلی است).

این مورد به این دلیل است که قوانین خطی امکان کنترل اساسی بر تعیین کننده های مهم رفاه را فراهم می آورند.

به طور خاص ، مقادیر منتخب d1 و d2 بر تصمیمات قیمت گذاری ویژه و در نتیجه تخصیص بازده صنعت بین تأمین کنندگان تأثیر می گذارند. مقادیر d1 و d2 نیز در کل صنعت تأثیر دارد .. پرداخت یکپارچه (متر) ، تخصیص مطلوب درآمد حاصل از صنعت را تسهیل می کند.

قانون خطی بهینه معمولاً از قوانین LP و UE متفاوت است و اغلب منجر به افزایش قابل توجهی در رفاه نسبت به هر دو آنها می شود. علاوه بر این ، قانون خطی بهینه می تواند بهترین نتیجه را بدست آورد که هر یک از آنها نوآوری دارند اگر و فقط اگر نوآوری ، رفاه را افزایش دهد. در این حالت ، قانون خطی بهینه بیشتر شبیه به قانون LP نسبت به قانون UE است، (بنابراین d1> d2) هنگامی که مصرف کنندگان، محصول نوآوری اولیه را نسبتاً زیاد ارزیابی می کنند ودر حالی بیشتر شبیه به قانون UE (بنابراین d2> d1) است که مصرف کنندگان ارزش محصول شرکت دوم را نسبتاً زیاد ارزیابی کنند.

بحث در مورد سیاست ثبت اختراع بهینه تا حد زیادی بر قدرت حمایت از حق ثبت اختراع متمرکز شده است ، نکته قابل توجه این که ، این قانون خطی بهینه باعث افزایش رفاه در بین کلیه قوانین متعادل ، صرف نظر از قدرت حفاظت از حق ثبت اختراع شرکت اول (به عنوان مثال ، برای هر گونه داده شدهλ > 0) می شود. این نشان می دهد که طراحی خسارات نقض حق ثبت اختراع ممکن است نقش مهمی در تقویت نوآوری های تجمعی ایفا کند.

ادامه دارد…